غزل مناجاتی اول مجلس، مدح و مرثیۀ سیدالشهدا علیهالسلام
شاعر : مظاهر کثیری نژاد
نوع شعر : مدح و مرثیه
وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن
قالب شعر : غزل
عود تا عود است باید در پی مجمر بیفتد رزق ما باید به دست ساقی کوثر بیفتد
نفس سرکش را به بند معرفت باید ببندی جنگ باید در ید مردان جنگـاور بیفـتد
تا توان داری بیا جبران لغزشهای خود کن توبه را نگذار تا به ساعت آخـر بیـفـتد
دود بیدینی به چشم مردم دیندار رفته آتش غفلت به جان چوب خشک و تر بیفتد
فیض پشت در نشستن را نگیرد کاش از ما آن امیری که به پای او سر نوکر بیفتد
هر چه بد باشم یقین دارم که او خوب است با من طفل بازیگوش کی از چشم یک مادر بیفتد؟
در ثواب روضۀ ارباب این بس که جهنم سرد خواهد شد اگر اشکی ز چشم تر بیفتد
کاش میمـردیم از داغ عـلیِ اصغر او کاش محشر کار ما دست علی اکبر بیفتد
جان زهرا را به لب میآورد وقتی حسینش اولاً بیجـان و تـشنه ثانیاً با سر بیـفـتد
مادرش گیسو پریشان میکند وقتی ببیند شمر با خنجر به جان گودی حنجر بیفتد
آه از آن لحظه که انگشتر از انگشتت در آمد نیزهای را که سنان کوبید از پشتت در آمد
|